کد مطلب:2694 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

طبقات بیستم تا بیست و نهم
مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 513 طبقه بیست و دوم ..... ص : 511

طبقه بیستم

1. ملاعبد اللَّه یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق كه به حاشیه ملاعبد اللَّه معروف و كتاب درسی طلاب در منطق است. بعضی مدعی شده اند كه از علوم شرعیه بی اطلاع بوده است ولی برعكس، هم فقیه بوده و هم اهل معقول خصوصاً منطق. در شیراز نزد جمال الدین محمود سابق الذكر و امیر غیاث الدین دشتكی تحصیل كرده است. در آخر عمر به عراق رفته و مجاور شده و در همان جا در سال 981 درگذشته است «2» 2. ملاحبیب اللَّه باغنوی شیرازی، معروف به ملا میرزاجان و فاضل باغنوی. شاگرد جمال الدین محمود بوده و چند حاشیه و شرح از علامه دوانی را حاشیه كرده است.

در سال 994 درگذشته است. در طبیعیات شرح منظومه سبزواری از او با عنوان «فاضل باغنوی» ذكری به میان آمده است.

3. شمس الدین محمد خفری شیرازی. شاگرد امیر غیاث الدین منصور بوده است و ظاهراً حوزه درس علامه دوانی و سیدصدرالدین دشتكی را نیز درك كرده است.

شرح تجرید و شرح حكمة العین را حاشیه زده و رساله ای تحت عنوان اثبات الواجب دارد. مرد دقیق النظری بوده است. صدرالمتألهین در جلد اول اسفار مطالبی از او نقل كرده و مورد بحث قرار داده است. خفری را می توان از طبقه نوزدهم هم به شمار آورد، یعنی او از جوانسالان طبقه نوزدهم و كهنسالان طبقه بیستم بوده است. وی در سال 957 یا 935 درگذشته است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 508

4. خواجه افضل الدین تركه. از شاگردان جمال الدین محمود است «1». صاحب روضات می گوید: فاضل حكیم خواجه افضل الدین محمد بن حبیب اللَّه معروف به تركه، استاد شیخ ابوالقاسم كازرونی حكیم امامی معروف به نصرالبیان است.

نصرالبیان در كتاب سلم السموات كه بخشی از آن در تاریخ حكماست (صاحب روضات از آن كتاب فراوان بهره برده و نقل می كند) درباره استاد خویش گفته است طلوع و شهرت این استاد مابین سالهای 970 و 990 در بلاد عراق عرب و خراسان بوده است.

5. حكیم داود بن عمر انطاكی مصری. تنها در نامه دانشوران از این مرد ذكری دیده ایم. وی از اجلّاء فضلاء اطباء و معتبرین حكمای اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم بوده است. مطابق آنچه خودش شرح حال خود را املاء كرده در انطاكیه كور مادرزاد متولد شده، تا هفت سالگی فلج هم بوده است و در همان حال مقدمات را آموخته و قرآن را حفظ كرده و همیشه از خداوند شفای خود و توفیق تحصیل مسألت می نموده است، تا اینكه مسافری از عجم به نام محمد شریف با او برخورد می كند و فلج او را معالجه می نماید و چون هوش و ذكاوت خارق العاده او را می بیند به او منطق و ریاضیات و فلسفه می آموزد. او خود علاقه مند به آموختن زبان فارسی می شود ولی استاد می گوید بهتر است زبان یونانی بیاموزی و جز من كسی در این دیار زبان یونانی نمی داند.

داود بعد به قاهره رفته و طبع مردم آن دیار را به علوم عقلی بی میل دیده است.

در آخر عمر مجاور بیت اللَّه شده و در سال 1008 درگذشته است.

از حفظ و تسلط داود بر متون فلسفی و طبی از قبیل قانون، شفا، اشارات، نجات، حكمة المشرقیه، تعلیقات، محاكمات، مطارحات، رسائل اخوان الصفاكه همواره ملازم این كتب بوده، داستانها آورده اند.

داود تألیفاتی داشته، از جمله رساله ای در «عشق» تألیف كرده كه نامه دانشوران به تفصیل آورده است «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 509

طبقه بیست و یكم

1. میر محمدباقر داماد. معروفتر از آن است كه نیازمند به معرفی باشد. پس از حمله مغول، به عللی كه فعلًا بر من روشن نیست جز در فارس حوزه علمی قابل توجهی به چشم نمی خورد. البته در هرات و سمرقند و جاهای دیگر احیاناً افرادی بوده اند ولی حوزه گرم ظاهراً منحصر به شیراز بوده است.

متأسفانه حوزه شیراز فوق العاده خصلت جدلی دارد. در طول تقریباً دو قرن و نیم، بیشتر كوششها صرف مجادلات می شده است؛ بر گفته های یكدیگر شرح و حاشیه می نوشته اند و بر آن حاشیه ها نیز حواشی دیگر و همچنین حاشیه بر حاشیه ... در عین حال دوره شیراز دوره آمادگی بوده است.

در زمان شاه عباس كبیر با طلوع افرادی مانند میرداماد و شیخ بهایی و میرفندرسكی، اصفهان مركز علوم عقلی اسلامی گشت- به طوری كه شخصی مانند صدرالمتألهین از وطنش شیراز مهاجرت می كند و برای كسب فیض به اصفهان می آید- همچنانكه با مهاجرت علمای جبل عامل از قبیل محقق كركی به ایران، حوزه ای بسیار عالی فقهی در اصفهان تشكیل شد. از مشخصات حوزه فلسفی اصفهان این است كه دیگر از آن بحث و جدل ها كه غالباً كم فایده بود خبری نیست.

فلسفه به وسیله میرداماد رنگ و بوی دیگری می گیرد كه اكنون جای بحث آن نیست.

میرداماد اگر از حكمای طراز اول اسلامی به شمار نرود، لااقل در طراز دوم هست. وی علاوه بر اینكه فیلسوف بود، فقیه و ریاضی دان و ادیب و رجالی هم بود.

روی هم رفته مردی جامع بود و خود را «معلم ثالث» می خواند.

وی حوزه درس باشكوه و گرم و پربركتی تشكیل داد. ما در طبقه بیست و دوم بعضی از شاگردان او را معرفی خواهیم كرد. درست معلوم نیست كه میرداماد تحصیلات فلسفی خویش را چگونه و نزد چه كسانی انجام داده است. اساتید او را كه شمرده اند عبارتند از: شیخ عبد العالی كركی، سید نورالدین عاملی، تاج الدین حسین صاعد طوسی، فخرالدین استرآبادی سماكی. سه نفر اول اهل معقول نبوده، استاد منقول میر بوده اند. تنها شخص اخیر است كه اهل معقول بوده است.

آقای سیدعلی بهبهانی در مقاله ای كه تحت عنوان «فلسفه و شرح حال و نقد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 510

آثار میرداماد» نوشته اند می گویند: «فخرالدین محمد حسینی استرآبادی معاصر شاه طهماسب (918- 984) به نوشته اسكندر بیك از بزرگان سماك استرآباد بوده.

از فحوای كلام وی استفاده می شود كه میرداماد مجلس درس او را دریافته ولی از لحاظ زمان همطراز او نبوده (؟) وی را در مقابل محقق خفری، محقق فخری می گفته اند» «1» محدث قمی در الكنی و الالقاب نیز از این شخص به عنوان استاد میرداماد یاد می كند، همچنین ریحانة الادب. ولی اتفاقاً از فرد دیگری نیز عیناً به همین نام (فخرالدین استرآبادی حسینی) در همین عصر یاد شده كه او نیز اهل معقول بوده، الهیات و جواهر و اعراض شرح تجرید قوشچی را حاشیه كرده است «2» و بنا بر نقل آقای علی دوانی، حاشیه دوانی بر تهذیب المنطق را نیز حاشیه كرده است «3». ابتدا به نظر می رسد كه دو نفر به این نام نیست، یك نفر است ولی صاحب الذریعه «4» تصریح می كند كه اینها دو نفرند؛ بعلاوه، فخرالدین سماكی محمد بن الحسن است و آن دیگری محمد بن الحسین.

ما اطلاع بیشتری از اساتید معقول میرداماد نداریم. این كه فخرالدین سماكی (محقق فخری) نزد چه كسی تحصیل كرده و شاگردان دیگرش چه كسانی بوده اند و در چه سالی درگذشته است، چیز درستی نمی دانیم؛ گویند شاگرد غیاث الدین منصور دشتكی بوده است «5» 2. شیخ بهاء الدین محمد بن حسین بن عبد الصمد عاملی. از مهاجرین جبل عامل است. در جامعیت علوم و فنون فوق العادگی دارد. از استادان او در علوم عقلی (منطق و فلسفه) جز ملاعبد اللَّه یزدی سابق الذكر كسی را نمی شناسیم. سلسله اساتید معقول شیخ از طریق ملاعبد اللَّه به خواجه نصیرالدین طوسی و سپس به بوعلی می رسد. آنچه مسلّم است این است كه شیخ علاوه بر آنكه ادیب و فقیه و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 511

مفسر و ریاضی دان و مهندس و شاعر بوده، حكیم و فیلسوف هم بوده است. از حوزه درس فلسفه او اطلاعی نداریم. معروف است كه صدرالمتألهین ابتدا به درس شیخ می رفت؛ شیخ كه استعداد خارق العاده او را دید، او را به درس میرداماد فرستاد. از آثار فلسفی شیخ نیز چیزی در دست نیست جز رساله ای كه می گویند اخیراً در مصر از او درباره «وحدت وجود» چاپ شده است «1» شیخ در سال 1030 درگذشته است.

3. میرابوالقاسم فندرسكی. اهل فندرسك از توابع استرآباد است. حكیم و ریاضی دان و عارف مشرب است. با آنكه حوزه بزرگی داشته و شاگردانی تربیت كرده، اطلاع زیادی از زندگانی اش در دست نیست. معاصر شیخ بهایی و میرداماد بوده است. مسافرتی به هند رفته، از نظریات حكمای هند آگاه شده است.

میرفندرسكی رساله ای درباره صناعات نوشته كه به نام رساله صناعیه معروف است، و رساله ای در «حركت» بر طبق مسلك مشائین نوشته «2» و در 1050 در سن هشتاد سالگی درگذشته است.

طبقه بیست و دوم

این طبقه شاگردان شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسكی می باشند:

1. رفیع الدین محمد بن حیدر حسینی طباطبایی نائینی مشهور به میرزا رفیعا.

شاگرد شیخ بهایی و میرفندرسكی بوده. از سادات طباطبایی نائین و زواره و اردستان است. مرحوم میرزای جلوه، فیلسوف معروف عهد قاجار و متوفّی در 1314 از اولاد و احفاد اوست. رساله ای در «اقسام تشكیك» دارد كه مورد توجه متأخران است. شرح اشارات خواجه و شرح حكمة العین شریف جرجانی را حاشیه كرده است و رساله ای در حل شبهه «استلزام» كه در كتب فلسفه مطرح است نوشته است. رساله ای به نام ثمره شجره الهیه در اصول عقاید با پاره ای از مقدمات فلسفی اخیراً از او وسیله آقای عبد اللَّه نورانی از فضلای معاصر چاپ و منتشر شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 512

میرزا رفیعا در سال 999 متولد و در سال 1083 در سن 85 سالگی درگذشته است.

2. محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به صدرا و صدرالمتألهین، حكیم الهی و فیلسوف ربانی بی نظیر كه حكمت الهی را وارد مرحله جدیدی كرد. صدرا در آنچه علم اعلی یا علم كلی یا فلسفه اولی یا حكمت الهی خوانده می شود- و تنها همین بخش است كه به حقیقت فلسفه است و فلسفه حقیقی خوانده می شود، زیرا سایر بخشها اعم از ریاضی و طبیعی در قلمرو علوم است- تمام فلاسفه پیشین را تحت الشعاع قرار داد، اصول و مبانی اولیه این فن را تغییر داد و آن را بر اصولی خلل ناپذیر استوار كرد.

فلسفه صدرا از یك نظر به منزله چهار راهی است كه چهار جریان یعنی حكمت مشائی ارسطویی و سینایی، و حكمت اشراقی سهروردی، و عرفان نظری محیی الدینی، و معانی و مفاهیم كلامی با یكدیگر تلاقی كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه ای خروشان به وجود آورده اند. از نظر دیگر به منزله صورتی است كه بر چهار عنصر مختلف پس از یك سلسله فعل و انفعال ها افاضه شود و به آنها ماهیت و واقعیت نوین بخشد كه با ماهیت هر یك از مواد آن صورت متغایر است.

فلسفه صدرا یك نوع جهش است كه پس از یك سلسله حركتهای مداوم و تدریجی در معارف عقلی اسلامی رخ داده است.

فلسفه صدرا از نوع «سهل ممتنع» است؛ به ظاهر بسیار ساده است، عبارتش ادیبانه و منشیانه است اما یك فرد بسیار مستعد سالها باید كار كند تا به مرحله اول برسد یعنی بفهمد كه آن را نمی فهمد تا بار دیگر با دید دیگری وارد شود. بسی افراد سالها عهده دار تدریس فلسفه صدرا بوده اند در حالی كه به عمق آن نفوذ نكرده اند.

از این رو توصیف و تحلیل كار صدرا كار هر فلسفه خوانده ای نیست.

صدرا شاگرد شیخ بهایی و میرداماد بوده است. در شرحی كه بر اصول كافی نوشته، از شیخ بهایی به عنوان استاد علوم نقلی و از میرداماد به عنوان استاد علوم عقلی یاد می كند. كتابهای صدرا معروفتر از آن است كه در اینجا ما بخواهیم معرفی كنیم. وی در سال 1050 ضمن هفتمین سفر حج كه پیاده می رفت، در بصره درگذشت.

3. شمس الدین گیلانی معروف به ملا شمسا. از شاگردان میرداماد است. میان او

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 513

و همشاگردی اش ملاصدرا مراسله ای صورت گرفته است. ملا شمسا درباره چند مشكل در فلسفه از قبیل موضوع در حركت كمّیّه و وجود ذهنی سؤال كرده و صدرا پاسخ گفته است. پاسخ صدرا به صورت رساله ای كوچك درآمده و در حاشیه مبدأ و معاد وی با چاپ سنگی چاپ شده است.

4. سلطان العلماء آملی مازندرانی معروف به خلیفة السلطان. شاگرد شیخ بهایی و میرداماد بوده است. شاه عباس دخترش را به او داد و مدتی وزارت شاه صفی و شاه عباس ثانی را داشته است. وی مردی است محقق؛ حواشی او بر معالم و شرح لمعه نمونه یك كار تحقیقی است. بدون حشو و زوائد چیز می نوشته است. بر حاشیه خفری بر شرح تجرید قوشجی نیز حاشیه نوشته است. وی در سال 1064 در سن 64 سالگی درگذشته است.

5. سید احمد عاملی. داماد و خاله زاده میرداماد و شاگرد اوست. بر الهیات شفا حاشیه نوشته و حاشیه اش در چاپ سنگی تهران چاپ شده است. در آن حواشی قسمتهایی آورده كه می رساند از میرداماد است و گاهی هم خود اشاره یا تصریح به آن می كند. میرداماد و سیداحمد نواده دختری محقق كركی می باشند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 511 طبقه بیست و یكم ..... ص : 509

طبقه بیستم

1. ملاعبد اللَّه یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق كه به حاشیه ملاعبد اللَّه معروف و كتاب درسی طلاب در منطق است. بعضی مدعی شده اند كه از علوم شرعیه بی اطلاع بوده است ولی برعكس، هم فقیه بوده و هم اهل معقول خصوصاً منطق. در شیراز نزد جمال الدین محمود سابق الذكر و امیر غیاث الدین دشتكی تحصیل كرده است. در آخر عمر به عراق رفته و مجاور شده و در همان جا در سال 981 درگذشته است «2» 2. ملاحبیب اللَّه باغنوی شیرازی، معروف به ملا میرزاجان و فاضل باغنوی. شاگرد جمال الدین محمود بوده و چند حاشیه و شرح از علامه دوانی را حاشیه كرده است.

در سال 994 درگذشته است. در طبیعیات شرح منظومه سبزواری از او با عنوان «فاضل باغنوی» ذكری به میان آمده است.

3. شمس الدین محمد خفری شیرازی. شاگرد امیر غیاث الدین منصور بوده است و ظاهراً حوزه درس علامه دوانی و سیدصدرالدین دشتكی را نیز درك كرده است.

شرح تجرید و شرح حكمة العین را حاشیه زده و رساله ای تحت عنوان اثبات الواجب دارد. مرد دقیق النظری بوده است. صدرالمتألهین در جلد اول اسفار مطالبی از او نقل كرده و مورد بحث قرار داده است. خفری را می توان از طبقه نوزدهم هم به شمار آورد، یعنی او از جوانسالان طبقه نوزدهم و كهنسالان طبقه بیستم بوده است. وی در سال 957 یا 935 درگذشته است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 508

4. خواجه افضل الدین تركه. از شاگردان جمال الدین محمود است «1». صاحب روضات می گوید: فاضل حكیم خواجه افضل الدین محمد بن حبیب اللَّه معروف به تركه، استاد شیخ ابوالقاسم كازرونی حكیم امامی معروف به نصرالبیان است.

نصرالبیان در كتاب سلم السموات كه بخشی از آن در تاریخ حكماست (صاحب روضات از آن كتاب فراوان بهره برده و نقل می كند) درباره استاد خویش گفته است طلوع و شهرت این استاد مابین سالهای 970 و 990 در بلاد عراق عرب و خراسان بوده است.

5. حكیم داود بن عمر انطاكی مصری. تنها در نامه دانشوران از این مرد ذكری دیده ایم. وی از اجلّاء فضلاء اطباء و معتبرین حكمای اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم بوده است. مطابق آنچه خودش شرح حال خود را املاء كرده در انطاكیه كور مادرزاد متولد شده، تا هفت سالگی فلج هم بوده است و در همان حال مقدمات را آموخته و قرآن را حفظ كرده و همیشه از خداوند شفای خود و توفیق تحصیل مسألت می نموده است، تا اینكه مسافری از عجم به نام محمد شریف با او برخورد می كند و فلج او را معالجه می نماید و چون هوش و ذكاوت خارق العاده او را می بیند به او منطق و ریاضیات و فلسفه می آموزد. او خود علاقه مند به آموختن زبان فارسی می شود ولی استاد می گوید بهتر است زبان یونانی بیاموزی و جز من كسی در این دیار زبان یونانی نمی داند.

داود بعد به قاهره رفته و طبع مردم آن دیار را به علوم عقلی بی میل دیده است.

در آخر عمر مجاور بیت اللَّه شده و در سال 1008 درگذشته است.

از حفظ و تسلط داود بر متون فلسفی و طبی از قبیل قانون، شفا، اشارات، نجات، حكمة المشرقیه، تعلیقات، محاكمات، مطارحات، رسائل اخوان الصفاكه همواره ملازم این كتب بوده، داستانها آورده اند.

داود تألیفاتی داشته، از جمله رساله ای در «عشق» تألیف كرده كه نامه دانشوران به تفصیل آورده است «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 509

طبقه بیست و یكم

1. میر محمدباقر داماد. معروفتر از آن است كه نیازمند به معرفی باشد. پس از حمله مغول، به عللی كه فعلًا بر من روشن نیست جز در فارس حوزه علمی قابل توجهی به چشم نمی خورد. البته در هرات و سمرقند و جاهای دیگر احیاناً افرادی بوده اند ولی حوزه گرم ظاهراً منحصر به شیراز بوده است.

متأسفانه حوزه شیراز فوق العاده خصلت جدلی دارد. در طول تقریباً دو قرن و نیم، بیشتر كوششها صرف مجادلات می شده است؛ بر گفته های یكدیگر شرح و حاشیه می نوشته اند و بر آن حاشیه ها نیز حواشی دیگر و همچنین حاشیه بر حاشیه ... در عین حال دوره شیراز دوره آمادگی بوده است.

در زمان شاه عباس كبیر با طلوع افرادی مانند میرداماد و شیخ بهایی و میرفندرسكی، اصفهان مركز علوم عقلی اسلامی گشت- به طوری كه شخصی مانند صدرالمتألهین از وطنش شیراز مهاجرت می كند و برای كسب فیض به اصفهان می آید- همچنانكه با مهاجرت علمای جبل عامل از قبیل محقق كركی به ایران، حوزه ای بسیار عالی فقهی در اصفهان تشكیل شد. از مشخصات حوزه فلسفی اصفهان این است كه دیگر از آن بحث و جدل ها كه غالباً كم فایده بود خبری نیست.

فلسفه به وسیله میرداماد رنگ و بوی دیگری می گیرد كه اكنون جای بحث آن نیست.

میرداماد اگر از حكمای طراز اول اسلامی به شمار نرود، لااقل در طراز دوم هست. وی علاوه بر اینكه فیلسوف بود، فقیه و ریاضی دان و ادیب و رجالی هم بود.

روی هم رفته مردی جامع بود و خود را «معلم ثالث» می خواند.

وی حوزه درس باشكوه و گرم و پربركتی تشكیل داد. ما در طبقه بیست و دوم بعضی از شاگردان او را معرفی خواهیم كرد. درست معلوم نیست كه میرداماد تحصیلات فلسفی خویش را چگونه و نزد چه كسانی انجام داده است. اساتید او را كه شمرده اند عبارتند از: شیخ عبد العالی كركی، سید نورالدین عاملی، تاج الدین حسین صاعد طوسی، فخرالدین استرآبادی سماكی. سه نفر اول اهل معقول نبوده، استاد منقول میر بوده اند. تنها شخص اخیر است كه اهل معقول بوده است.

آقای سیدعلی بهبهانی در مقاله ای كه تحت عنوان «فلسفه و شرح حال و نقد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 510

آثار میرداماد» نوشته اند می گویند: «فخرالدین محمد حسینی استرآبادی معاصر شاه طهماسب (918- 984) به نوشته اسكندر بیك از بزرگان سماك استرآباد بوده.

از فحوای كلام وی استفاده می شود كه میرداماد مجلس درس او را دریافته ولی از لحاظ زمان همطراز او نبوده (؟) وی را در مقابل محقق خفری، محقق فخری می گفته اند» «1» محدث قمی در الكنی و الالقاب نیز از این شخص به عنوان استاد میرداماد یاد می كند، همچنین ریحانة الادب. ولی اتفاقاً از فرد دیگری نیز عیناً به همین نام (فخرالدین استرآبادی حسینی) در همین عصر یاد شده كه او نیز اهل معقول بوده، الهیات و جواهر و اعراض شرح تجرید قوشچی را حاشیه كرده است «2» و بنا بر نقل آقای علی دوانی، حاشیه دوانی بر تهذیب المنطق را نیز حاشیه كرده است «3». ابتدا به نظر می رسد كه دو نفر به این نام نیست، یك نفر است ولی صاحب الذریعه «4» تصریح می كند كه اینها دو نفرند؛ بعلاوه، فخرالدین سماكی محمد بن الحسن است و آن دیگری محمد بن الحسین.

ما اطلاع بیشتری از اساتید معقول میرداماد نداریم. این كه فخرالدین سماكی (محقق فخری) نزد چه كسی تحصیل كرده و شاگردان دیگرش چه كسانی بوده اند و در چه سالی درگذشته است، چیز درستی نمی دانیم؛ گویند شاگرد غیاث الدین منصور دشتكی بوده است «5» 2. شیخ بهاء الدین محمد بن حسین بن عبد الصمد عاملی. از مهاجرین جبل عامل است. در جامعیت علوم و فنون فوق العادگی دارد. از استادان او در علوم عقلی (منطق و فلسفه) جز ملاعبد اللَّه یزدی سابق الذكر كسی را نمی شناسیم. سلسله اساتید معقول شیخ از طریق ملاعبد اللَّه به خواجه نصیرالدین طوسی و سپس به بوعلی می رسد. آنچه مسلّم است این است كه شیخ علاوه بر آنكه ادیب و فقیه و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 511

مفسر و ریاضی دان و مهندس و شاعر بوده، حكیم و فیلسوف هم بوده است. از حوزه درس فلسفه او اطلاعی نداریم. معروف است كه صدرالمتألهین ابتدا به درس شیخ می رفت؛ شیخ كه استعداد خارق العاده او را دید، او را به درس میرداماد فرستاد. از آثار فلسفی شیخ نیز چیزی در دست نیست جز رساله ای كه می گویند اخیراً در مصر از او درباره «وحدت وجود» چاپ شده است «1» شیخ در سال 1030 درگذشته است.

3. میرابوالقاسم فندرسكی. اهل فندرسك از توابع استرآباد است. حكیم و ریاضی دان و عارف مشرب است. با آنكه حوزه بزرگی داشته و شاگردانی تربیت كرده، اطلاع زیادی از زندگانی اش در دست نیست. معاصر شیخ بهایی و میرداماد بوده است. مسافرتی به هند رفته، از نظریات حكمای هند آگاه شده است.

میرفندرسكی رساله ای درباره صناعات نوشته كه به نام رساله صناعیه معروف است، و رساله ای در «حركت» بر طبق مسلك مشائین نوشته «2» و در 1050 در سن هشتاد سالگی درگذشته است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 516 طبقه بیست و سوم ..... ص : 514

طبقه بیست و دوم

این طبقه شاگردان شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسكی می باشند:

1. رفیع الدین محمد بن حیدر حسینی طباطبایی نائینی مشهور به میرزا رفیعا.

شاگرد شیخ بهایی و میرفندرسكی بوده. از سادات طباطبایی نائین و زواره و اردستان است. مرحوم میرزای جلوه، فیلسوف معروف عهد قاجار و متوفّی در 1314 از اولاد و احفاد اوست. رساله ای در «اقسام تشكیك» دارد كه مورد توجه متأخران است. شرح اشارات خواجه و شرح حكمة العین شریف جرجانی را حاشیه كرده است و رساله ای در حل شبهه «استلزام» كه در كتب فلسفه مطرح است نوشته است. رساله ای به نام ثمره شجره الهیه در اصول عقاید با پاره ای از مقدمات فلسفی اخیراً از او وسیله آقای عبد اللَّه نورانی از فضلای معاصر چاپ و منتشر شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 512

میرزا رفیعا در سال 999 متولد و در سال 1083 در سن 85 سالگی درگذشته است.

2. محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به صدرا و صدرالمتألهین، حكیم الهی و فیلسوف ربانی بی نظیر كه حكمت الهی را وارد مرحله جدیدی كرد. صدرا در آنچه علم اعلی یا علم كلی یا فلسفه اولی یا حكمت الهی خوانده می شود- و تنها همین بخش است كه به حقیقت فلسفه است و فلسفه حقیقی خوانده می شود، زیرا سایر بخشها اعم از ریاضی و طبیعی در قلمرو علوم است- تمام فلاسفه پیشین را تحت الشعاع قرار داد، اصول و مبانی اولیه این فن را تغییر داد و آن را بر اصولی خلل ناپذیر استوار كرد.

فلسفه صدرا از یك نظر به منزله چهار راهی است كه چهار جریان یعنی حكمت مشائی ارسطویی و سینایی، و حكمت اشراقی سهروردی، و عرفان نظری محیی الدینی، و معانی و مفاهیم كلامی با یكدیگر تلاقی كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه ای خروشان به وجود آورده اند. از نظر دیگر به منزله صورتی است كه بر چهار عنصر مختلف پس از یك سلسله فعل و انفعال ها افاضه شود و به آنها ماهیت و واقعیت نوین بخشد كه با ماهیت هر یك از مواد آن صورت متغایر است.

فلسفه صدرا یك نوع جهش است كه پس از یك سلسله حركتهای مداوم و تدریجی در معارف عقلی اسلامی رخ داده است.

فلسفه صدرا از نوع «سهل ممتنع» است؛ به ظاهر بسیار ساده است، عبارتش ادیبانه و منشیانه است اما یك فرد بسیار مستعد سالها باید كار كند تا به مرحله اول برسد یعنی بفهمد كه آن را نمی فهمد تا بار دیگر با دید دیگری وارد شود. بسی افراد سالها عهده دار تدریس فلسفه صدرا بوده اند در حالی كه به عمق آن نفوذ نكرده اند.

از این رو توصیف و تحلیل كار صدرا كار هر فلسفه خوانده ای نیست.

صدرا شاگرد شیخ بهایی و میرداماد بوده است. در شرحی كه بر اصول كافی نوشته، از شیخ بهایی به عنوان استاد علوم نقلی و از میرداماد به عنوان استاد علوم عقلی یاد می كند. كتابهای صدرا معروفتر از آن است كه در اینجا ما بخواهیم معرفی كنیم. وی در سال 1050 ضمن هفتمین سفر حج كه پیاده می رفت، در بصره درگذشت.

3. شمس الدین گیلانی معروف به ملا شمسا. از شاگردان میرداماد است. میان او

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 513

و همشاگردی اش ملاصدرا مراسله ای صورت گرفته است. ملا شمسا درباره چند مشكل در فلسفه از قبیل موضوع در حركت كمّیّه و وجود ذهنی سؤال كرده و صدرا پاسخ گفته است. پاسخ صدرا به صورت رساله ای كوچك درآمده و در حاشیه مبدأ و معاد وی با چاپ سنگی چاپ شده است.

4. سلطان العلماء آملی مازندرانی معروف به خلیفة السلطان. شاگرد شیخ بهایی و میرداماد بوده است. شاه عباس دخترش را به او داد و مدتی وزارت شاه صفی و شاه عباس ثانی را داشته است. وی مردی است محقق؛ حواشی او بر معالم و شرح لمعه نمونه یك كار تحقیقی است. بدون حشو و زوائد چیز می نوشته است. بر حاشیه خفری بر شرح تجرید قوشجی نیز حاشیه نوشته است. وی در سال 1064 در سن 64 سالگی درگذشته است.

5. سید احمد عاملی. داماد و خاله زاده میرداماد و شاگرد اوست. بر الهیات شفا حاشیه نوشته و حاشیه اش در چاپ سنگی تهران چاپ شده است. در آن حواشی قسمتهایی آورده كه می رساند از میرداماد است و گاهی هم خود اشاره یا تصریح به آن می كند. میرداماد و سیداحمد نواده دختری محقق كركی می باشند.

6. قطب الدین اشكوری صاحب كتاب معروف محبوب القلوب. در تاریخ فلاسفه شاگرد میرداماد بوده است.

7. سید امیر فضل اللَّه استرآبادی. این مرد نیز شاگرد میرداماد بوده است «1» از این مرد اطلاع درستی در دست نداریم. مطابق آنچه در روضات ضمن احوال مقدس اردبیلی به نقل از ریاض العلماء آمده است «2» امیر فضل اللَّه از بزرگان شاگردان مقدس اردبیلی بوده است. هنگامی كه وفات مقدس اردبیلی نزدیك شد، از او پرسیدند: بعد از شما به چه كسی رجوع كنیم؟ او جواب داد: در شرعیات به امیر علام، و در عقلیات به امیر فضل اللَّه.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 514

طبقه بیست و سوم

1. ملا محسن فیض كاشانی، حكیم و عارف و محدث مشهور. شاگرد و داماد ملاصدرا بوده و حكمت را نزد وی آموخته است. از او رساله هایی در حكمت و فلسفه باقی است. كتاب اصول المعارف او اخیراً چاپ شده است «1» آنچه در این زمینه از فیض به ما رسیده است عیناً تلخیص گفته های استاد است.

مرحوم فیض در سال 1091 درگذشته است. ما ضمن احوال مفسران و محدثان نیز از مرحوم فیض یاد كردیم.

2. ملا عبد الرزاق لاهیجی صاحب شوارق الالهام و گوهرمراد، شاگرد و داماد دیگر ملاصدرا. ملاعبد الرزاق برعكس ملامحسن فیض، مثل این است كه از استاد خود كمتر متأثر شده است. نوشته هایش رنگ و بوی حكمای قبل از صدرا از قبیل علامه دوانی و غیاث الدین دشتكی را دارد نه رنگ و بوی فلسفه ملاصدرا. وی در سال 1071 یا 1072 درگذشته است.

3. ملارجبعلی تبریزی اصفهانی. صاحب روضات از صاحب ریاض العلماء نقل می كند كه وی نزد شاه عباس ثانی و صاحبان مقامات مملكتی محترم بوده كه به دیدارش می رفته اند. ملا رجبعلی شاگردانی داشته از آن جمله مولی محمد تنكابنی و حكیم محمدحسین قمی و قاضی سعید قمی «2» وی شاگرد میرفندرسكی بوده و در سال 1080 درگذشته است «3» 4. ملامحمدباقر معروف به محقق سبزواری. هم حكیم است و هم از اعاظم فقها.

شاگرد شیخ بهایی «4» و میرفندرسكی «5» بوده است و بر الهیات شفا حاشیه متینی نوشته كه مورد استفاده است. صاحب روضات می گوید: محقق خوانساری (آقاحسین) و ملامحمد تنكابنی معروف به «سراب» از محضر درسش استفاده كرده اند. ولی ظاهراً

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 515

محقق خوانساری در منقول شاگرد او بوده نه معقول. وی در سال 1090 درگذشته است «1» 5. آقا حسین خوانساری معروف به محقق خوانساری. شوهرخواهر محقق سبزواری و شاگرد او در منقول بوده است. در معقول شاگرد میرفندرسكی بوده است «2». حاشیه معروفی بر الهیات شفا دارد كه در دست است، و همچنین شرح اشارات خواجه و شرح تجرید قوشجی و محاكمات را حاشیه كرده است. وی در سال 1098 درگذشته است.

صاحب روضات در ذیل نام ملّا زمان بن ملا كلبعلی تبریزی می نویسد:

«وی كتابی دارد به نام فرائد الفوائد فی احوال المدارس و المساجد كه در ایام اقامتش در مدرسه شیخ لطف اللَّه (در اصفهان) تألیف كرده و نام گروهی را كه در این مدرسه پربركت تحصیل كرده اند برده است از قبیل آقاحسین خوانساری، ملاشمسای گیلانی، ملاحسن لنبانی گیلانی (او نیز مردی حكیم و عارف بوده و مثنوی را شرح كرده و در همین طبقه است) و گفته ملاحسن لنبانی در فضیلت و تقوا نظیر نداشت ... و از آن جمله است زبدة المحققین و اسوة السالكین ملارجبعلی تبریزی و شاگردش میر قوام الدین طهرانی (رازی) صاحب كتاب عین الحكمة.»

صاحب روضات آنگاه می گوید:

«و از آن جمله است فاضل محقق، حكیم بارع ملا ابوالقاسم بن محمد ربیع گلپایگانی، صاحب تعلیقات لطیفه بر كتب معقول و منقول ... كه گویا شاگرد مجلسی اول بوده است.» «3»

ملاحسن لنبانی فوق الذكر پدر ملاحسین لنبانی است كه شاگرد مرحوم مجلسی بوده است. علیهذا این دو نفر (لنبانی و گلپایگانی) نیز جزء این طبقه اند.

در این طبقه گروه دیگر كَمنام یا گمنام هستند از قبیل شیخ حسین تنكابنی و محمد بن علی رضا آقاجانی شاگرد ملاصدرا. خوشبختانه اخیراً با همت قابل ستایش آقای سید جلال الدین آشتیانی استاد عالیقدر دانشكده الهیات و معارف

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 516

اسلامی مشهد، این افراد و آثار آنها تحت عنوان «منتخباتی از آثار حكمای الهی ایران از عصر میرداماد و میر فندرسكی تا عصر حاضر» معرفی شده و می شوند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 521 طبقه بیست و هشتم ..... ص : 520

طبقه بیست و چهارم

1. محمدسعید بن محمد مفید قمی، معروف به «قاضی سعید» و ملقب به «حكیم كوچك». از شاگردان ملامحسن فیض و ملاعبد الرزاق لاهیجی و ملارجبعلی تبریزی بوده است. شاگردی اش نزد ملارجبعلی در اصفهان بوده و مطابق نقل صاحب روضات مانند استادش نزد شاه عباس محترم بوده است، ولی شاگردی اش نزد ملاعبد الرزاق در قم بوده و احتمالًا نزد فیض نیز در قم تحصیل كرده است.

صاحب روضات و صاحب ریحانة الادب نسبت به تاریخ وفات وی اظهار بی اطلاعی كرده اند ولی در حاشیه روضات از الذریعه نقل كرده كه تولد وی در سال 1049 و وفاتش در سال 1103 بوده است.

2. ملامحمد تنكابنی سراب. شاگرد ملارجبعلی تبریزی «1» و محقق سبزواری «2» بوده است.

3. جمال الدین خوانساری معروف به آقاجمال خوانساری. فرزند آقاحسین خوانساری سابق الذكر، و شاگرد او و شاگرد دایی خود محقق سبزواری بوده. وی بر طبیعیات شفا حاشیه زده كه با چاپ سنگی چاپ شده و البته مختصر است و همچنین شرح اشارات را نیز حاشیه كرده است. مردی محقق و جامع المعقول و المنقول بوده و در سال 1121 درگذشته است «3» 4. قوام الدین محمد رازی معروف به قوام الدین حكیم. آقای همایی در مقدمه شرح مشاعر ملاجعفر لنگرودی می گوید: وی شاگرد ملارجبعلی تبریزی و استاد شیخ عنایت اللَّه گیلانی بوده است. آقای سید جلال الدین آشتیانی در جلد دوم منتخباتی از آثار حكمای ایران از عصر میرداماد و میرفندرسكی تا عصر حاضرآثاری از این مرد چاپ و منتشر كرده و خود او را معرفی كرده اند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 517

5. محمدرفیع پیرزاده. این شخص نیز از شاگردان ملارجبعلی تبریزی و با یك واسطه شاگرد میرفندرسكی است. بعضی از آثار او در جلد دوم منتخباتی از آثار حكمای الهی ایران چاپ شده است «1» 6. علی قلی خان فرزند قرچقای خان خلجی قمی. وی شاگرد آقاحسین خوانساری و ملاشمسای گیلانی و ملارجبعلی تبریزی بوده است. در كتاب تربت پاكان تألیف آقای مدرسی طباطبایی (صفحات 235- 240) رساله های فلسفی بسیاری از او نام برده است. علی قلی خان در سال 1020 متولد شده و در سال 1097 حیات داشته است. مدرسه خان قم از آثار فرزند دانشمند این مرد مهدی قلی خان است.

طبقه بیست و پنجم

1. ملا محمدصادق اردستانی. از احوال او اطلاع درستی نداریم، همین قدر می دانیم مردی حكیم و زاهد و مرتاض بوده و مورد بی مهری و تكفیر برخی معاصرین قرار گرفته و تبعید شده و در سال 1134 درگذشته است «2» طبق گفته آقای همایی و آقای آشتیانی، از ملامحمدصادق رساله ای باقی مانده به نام حكمت صادقیه درباره نفس و قوای مادی و معنوی آن «3» 2. شیخ عنایت اللَّه گیلانی. این مرد مدرس فلسفه مشاء و از تلامیذ میر قوام حكیم است.

3. میر سیدحسن طالقانی. این مرد مدرس شرح فصوص محیی الدین و كتب شیخ اشراق بوده است «4».

طبقه بیست و ششم

1. ملااسماعیل خواجویی. از مشاهیر حكمای قرون اخیره است. اصلًا مازندرانی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 518

است. صاحب روضات از این مرد تجلیل فراوان می كند، او را به علم و جامعیت معقول و منقول و تقوا و معنویت و متانت و وقار سخت می ستاید. می گوید نادرشاه كه نسبت به احدی تواضع نداشت، در برابر این مرد فروتنی می كرد. زمان این مرد مقارن است با فتنه افغان. حكیم خواجویی در برخی نوشته هایش از آن فتنه ناله ها سرداده است. صاحب روضات می گوید به هیچ وجه معلوم نیست كه اساتید او چه كسانی بوده اند. فلسفه بعد از فتنه افغان به وسیله این مرد بزرگ ادامه یافته. شاگردان مبرزی در حوزه درسش پرورش یافته اند از قبیل آقامحمد بیدآبادی، ملامهدی نراقی، میرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانی، ملامحراب حكیم گیلانی. وی در سال 1173 درگذشته است «1» 2. میرزا محمدتقی الماسی. روضات از او به عنوان نواده مرحوم مجلسی یاد می كند. پدرش نواده مجلسی اول بوده است و از كسانی است كه در بقعه مرحوم مجلسی در اصفهان مدفون است «2» و هم تصریح می كند كه استاد آقامحمد بیدآبادی بوده است «3» آقای همایی در مقدمه شرح مشاعر دو نفر دیگر از معاصران ملااسماعیل خواجویی را نام می برند:

3. ملاحمزه گیلانی. شاگرد ملا محمدصادق اردستانی بوده و در سال 1134 درگذشته است.

4. ملاعبد اللَّه حكیم. او نیز مانند خواجویی و الماسی از اساتید آقامحمد بیدآبادی به شمار می رود «4».

طبقه بیست و هفتم

1. آقا محمد بیدآبادی گیلانی اصفهانی. از اعاظم حكمای قرون اخیره و احیاكننده فلسفه ملاصدراست. از زمان صدرالمتألهین به بعد هر چند افكار و اندیشه های او در میان فضلا خصوصاً آنان كه سلسله شاگردی شان به خود وی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 519

می رسیده مطرح بوده است، ولی ظاهراً هنوز موج افكار پیشینیان از قبیل بوعلی و شیخ اشراق غلبه داشته است، خصوصاً در نحله ای كه از میرفندرسكی و سپس ملارجبعلی تبریزی انشعاب یافته است.

چنانكه می دانیم- و خود ملاصدرا نیز بازگو می كند- ملاصدرا در زمان خودش شهرت و احترامی نداشته است، مانند یكی از طلاب عادی زندگی می كرده «1» در صورتی كه ملارجبعلی تبریزی (مثلًا) كه تقریباً معاصر اوست در مرحله ای از احترام بود كه شاه و وزرا به دیدارش می شتافته اند. اندیشه های صدرا تدریجاً شناخته شد و رو آمد. ظاهراً آن دهانه فرهنگ كه این آب جاری زیرزمینی از آنجا كاملًا ظاهر شد و بر همه پدیدار گشت، مرحوم آقامحمد بیدآبادی است.

وی مطابق نقل روضات مردی فوق العاده زاهد، متقی، باگذشت، ایثارگر، ساده زیست بوده است. آقای آقاشیخ آقابزرگ تهرانی در كتب خود از او به عنوان یك عارف سالك یاد می كند. او واقعاً مردی اخلاقی و مهذب بلكه سالك بوده است. در سال 1352 شمسی دو رساله كوچك از وی در «سیر و سلوك» به زبان فارسی وسیله آقای مدرسی طباطبایی از افاضل قم، ضمیمه مجله «وحید» چاپ شد. روح اخلاقی و عرفانی بیدآبادی موجب اعراض او از توجه به صاحبان زر و زور بود؛ آنها به او رو می آوردند و او اعراض می كرد.

بیدآبادی شاگردان بسیاری پرورش داده است كه عن قریب از آنها یاد خواهیم كرد، و در سال 1197 درگذشت «2» 2. ملامهدی نراقی كاشانی. از اعاظم فقها و حكماست. او و پسرش ملا احمد نراقی از بزرگان علمای اسلام به شمار می روند و هر دو به جامعیت معروفند. مرحوم سیدمحمدباقر شفتی اصفهانی و حاج محمد ابراهیم كلباسی نزد او تحصیل حكمت كرده اند «3» و خود وی شاگرد ملااسماعیل خواجویی بوده است «4» 3. میرزا ابوالقاسم حسینی خاتون آبادی معروف به «مدرّس». از مشاهیر مدرسین فلسفه در اصفهان و از خانواده میرمحمدحسین خاتون آبادی سبط مجلسی بوده

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 520

است «1». شاگرد ملااسماعیل خواجویی بوده «2» و در سال 1203 درگذشته است.

4. ملامحراب گیلانی، حكیم و عارف مشهور. ریحانة الادب او را از شاگردان خواجویی و بیدآبادی شمرده است «3» ولی روضات از او فقط به عنوان شاگرد خواجویی یاد كرده است «4» بنا بر نقل آقای آقاشیخ آقابزرگ تهرانی در نقباء البشر (صفحه 1114) مرحوم میرزا عبد الرزاق خان بغایری صاحب كتاب معرفة القبله كه در سال 1372 هجری قمری وفات كرد، از دخترزادگان ملامحراب بوده است. ملامحراب در سال 1197 درگذشته است «5».

طبقه بیست و هشتم

1. ملاعلی نوری مازندرانی اصفهانی. از بزرگترین حكمای الهی اسلامی و از افراد معدود انگشت شمار سه چهار قرن اخیر است كه تا عمق فلسفه صدرایی نفوذ كرده اند. ابتدای تحصیلش در مازندران و قزوین بوده، سپس به اصفهان آمده و از محضر درس آقامحمد بیدآبادی و سید ابوالقاسم مدرس اصفهانی استفاده كرده و خود بزرگترین حوزه حكمت را در اصفهان دایر كرده است.

ملاعلی نوری از نظر تدریس و تشكیل حوزه درسی و تربیت شاگردان و طولانی بودن مدت كار تدریس و تربیت شاگرد (گفته شده قریب هفتاد سال) و ترویج علوم عقلی، كم نظیر و شاید بی نظیر است.

هنگامی كه مرحوم محمدحسین خان مروی مدرسه مروی را در تهران ساخت، از فتحعلیشاه تقاضا كرد ملاعلی نوری را از اصفهان برای تدریس معقول در این مدرسه دعوت كند. شاه از او دعوت كرد و او در جواب نوشت در اصفهان دوهزار محصل مشغول تحصیل اند كه چهارصد نفر آنها- بلكه متجاوز- كه شایسته حضور

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 521

درس این دعاگو هستند در حوزه درس دعاگو حاضر می شوند، چنانچه به تهران بیاید این حوزه از هم می پاشد. شاه مجدداً از او خواست یكی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس در این مدرسه انتخاب كند و او ملاعبد اللَّه زنوزی را انتخاب كرد و فرستاد «1» همه این شاگردان از حومه اصفهان نبوده اند، از اطراف و اكناف در حوزه درس این مرد بزرگ- كه می گویند در حدود هفتاد سال تدریس كرده- شركت كرده اند و به اطراف پراكنده شده و علم و حكمت را با خود پراكنده اند.

صاحب روضات می گوید: در كودكی او را در حالی كه پیرمردی سپیدمو بود دیده ام. در مسجد سید به نماز مرحوم سیدمحمدباقر حجة الاسلام می آمد و بعد از نماز باهم جلسه می كردند. سید حجة الاسلام خود زمانی شاگرد او بوده است. او و مرحوم حاجی كلباسی- كه مرجعیت و ریاست اصفهان را داشتند و فوق العاده محترم بودند- ملاعلی نوری را در مجالس بر خود مقدم می داشتند «2» با وجود حكمای بزرگ دیگر در آن زمان، آنچه بعدها ادامه یافت از طریق این مرد بزرگ بود. بعضی حواشی مختصر و كوتاه از او بر اسفار باقی است كه در نهایت متانت و دقت است. گویند تفسیر بزرگی بر سوره توحید نوشته است. وی در سال 1246 درگذشته است «3» 2. حاج ملااحمد نراقی فرزند حاج ملامهدی نراقی سابق الذكر. مانند پدر خود جامع الفنون و مفتی و مجتهد و مرجع فتوا بوده است. معقول را از پدر خود فرا گرفته است. در سال 1244 یا 1245 درگذشته است «4» مرحوم علامه تهرانی در الكرام البررة و نقباء البشر نقل از كتاب لباب الالقاب مرحوم ملاحبیب اللَّه كاشانی، نام گروهی از اهل معقول را در قرن 13 و 14 در كاشان می برد كه نشان می دهد كاشان تا نزدیك به زمان ما از مراكز معقول بوده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 524 طبقه بیست و نهم ..... ص : 522

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 522

ظاهراً علوم معقول در كاشان وسیله نراقیها رواج یافت.

3. میرزا مهدی بن میرزا هدایت اللَّه شهید مشهدی. این مرد از مشاهیر فقها و معاریف علمای آن عصر است. در فقه و اصول از تلامیذ وحید بهبهانی است. معاصر سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر كاشف الغطاء است. ظاهراً اصفهانی الاصل است.

در اصفهان در حوزه درس آقامحمد بیدآبادی حكمت آموخته و در مشهد اقامت كرده و فقه و اصول و معقول تدریس می كرده است. ملاعلی نوری كه همدوره و همدرس او در حوزه بیدآبادی است، ضمن یك استفتاء از میرزا ابوالقاسم قمی- كه در روضات مسطور است- به مناسبتی از او به عنوان میرزا مهدی مشهدی یاد می كند.

این مرد ریاضیات نیز می دانسته و آن را نزد پدرزن خود شیخ حسین عاملی مشهدی آموخته است. فرزندانش میرزا هدایت اللَّه و میرزا عبد الجواد و میرزا داود همه در فنون حكمت وارد بوده اند. دو فرزند اخیر در ریاضیات سرآمد عصر در خراسان به شمار می رفته اند. علم و حكمت در خاندان سیدمهدی شهید در حدود صد و پنجاه سال ادامه یافت. مرحوم حاج میرزا حبیب رضوی مجتهد حكیم عارف شاعر مشهدی معروف (متوفّی در 1327) نبیره اوست، و همچنین مرحوم آقابزرگ حكیم شهیدی مشهدی استاد مسلّم فلسفه خراسان در حدود نیمه قرن چهاردهم هجری قمری، متوفّی در 1355 نبیره دیگر اوست و ذكرش خواهد آمد.

میرزا مهدی اشارات شیخ و پاره ای از كتب ریاضی تدریس می كرده. در سال 1152 متولد و در سال 1218 در بست بالا خیابان مشهد در جریان دفاع از حقوق مردم و مبارزه با دستبرد نادرمیرزا نوه نادرشاه به اموال آستانه مقدسه رضوی، به دست نادرمیرزا شهید شد «1».

طبقه بیست و نهم

1. میرزا حسن نوری فرزند ملاعلی نوری. بعد از پدر، حوزه تدریس قابل توجهی تشكیل داد. مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی تهرانی- كه ذكرش خواهد آمد- در مدتی كه به اصفهان رفته از محضر درس این استاد استفاده كرده است. بنا بر نقل

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 523

استاد جلال الدین همایی در مقدمه برگزیده ای از اشعار سه شاعر بزرگ اصفهان برخی او را بر پدرش ترجیح می داده اند. از او اثر قابل توجهی در دست نیست كه بشود درباره اش داوری كرد، ولی شاگردی افرادی نظیر آقاعلی مدرس گواه صادقی است بر مراتب فضلش. به هرحال از كسانی است كه در انتقال فلسفه از نسل پیش از خودش به نسل بعد از خودش عامل مؤثری بوده است.

2. ملااسماعیل بن ملامحمد سمیع دربكوشكی اصفهانی، معروف به واحدالعین. از اجلّای شاگردان ملاعلی نوری و استاد حاج ملاهادی سبزواری است. حوزه درس قابل توجهی داشته. اسفار و مشاعر صدرا و شوارق لاهیجی را حاشیه كرده و عرشیه صدرا را شرح كرده است. در سال 1277 درگذشته است «1» 3. ملاعبد اللَّه زنوزی. این مرد همان است كه به تقاضای محمدحسین خان مروی، حكیم نوری او را برای تدریس فلسفه از اصفهان به تهران فرستاد. مركزیت تهران در مقابل اصفهان كه تدریجاً اصفهان از رونق افتاد، از این زمان شروع شد.

ملاعبد اللَّه مطابق گزارشی كه فرزند برومند عالیقدرش آقاعلی مدرس داده است، مقدمات را در آذربایجان تحصیل كرده و سپس به كربلا رفته و از حوزه فقه صاحب ریاض بهره مند شده و آنگاه مدتی در قم از محضر درس میرزای قمی مجتهد معروف بهره مند شده، بعد به اصفهان رفته و از محضر حكیم نوری حكمت آموخته و در سال 1237 به تهران منتقل شده است. پس از بیست سال تدریس و افاضه در مدرسه مروی، در سال 1257 به رحمت حق پیوسته است «2» 4. ملامحمدجعفر لنگرودی لاهیجی. وی معاصر ملاعبد اللَّه زنوزی و شاگرد سید ابوالقاسم مدرس اصفهانی و ملامحراب گیلانی و مخصوصاً ملاعلی نوری است. اثر معروف او شرح مشاعر ملاصدراست. این شرح اخیراً به مناسبت چهارصدمین سال ولادت ملاصدرا با مقدمه ای انگلیسی به قلم آقای دكتر سیدحسین نصر و مقدمه ای فارسی به قلم استاد جلال الدین همایی و مقدمه ای فارسی به قلم استاد سیدجلال الدین آشتیانی چاپ شد. وی علاوه بر شرح مشاعر، شرح تجرید قوشجی و حاشیه خفری بر شرح تجرید قوشجی را حاشیه كرده است. حاشیه شرح تجرید وی در

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 524

سال 1255 مقارن ایام سلطنت محمدشاه تألیف شده است.

تاریخ وفات او را نمی دانیم؛ آقای همایی همین قدر می نویسند: «علی التحقیق پیش از 1294 بوده است».

عجیب این است كه علامه تهرانی مرحوم آقاشیخ آقابزرگ در كتاب الكرام البررة فی القرن الثالث بعد العشرة (صفحات 239 و 257) سه نفر را كه هر سه حكیم و همزمان و همنام و گیلانی بوده اند نام می برند؛ یكی تحت عنوان شیخ جعفر لاهیجی و دیگری تحت عنوان شیخ محمدجعفر لنگرودی (كه عرشیه ملاصدرا را شرح كرده) و سوم شیخ محمدجعفر لاهیجی كه مشاعر را شرح كرده و بر الهیات شرح تجرید حاشیه زده است.

بسیار مستبعد است كه سه نفر حكیم به این نام در یك عصر، اهل یك منطقه وجود داشته باشند، لهذا نیازمند به تحقیق بیشتر است.

5. ملاآقای قزوینی. این مرد نیز از افاضل شاگردان ملاعلی نوری است «1». پس از مراجعت از اصفهان به قزوین، حوزه گرمی دایر كرده و فضلا به حوزه اش می شتافته اند. مرحوم آقا علی مدرس زنوزی در گزارش زندگانی خود نوشته كه مدتی برای كسب فیض از محضر این مرد بزرگ به قزوین رفته است. وی از كسانی است كه نزد ملا اسماعیل اصفهانی- كه شاگرد بزرگ ملاعلی نوری است- نیز تحصیل كرده است «2». لهذا به اعتباری می توان او را از طبقه سی ام و هم طبقه حاجی سبزواری شمرد. وی در سال 1282 درگذشته است «3».